حیا..
احترام به دختر
در اسلام و قرآن احترام به دختر به عنوان يك ويژگي انساني مورد توجه و تأكيد قرار گرفته است. احترام به دختر مي بايست به گونه اي باشد كه در عمل خود را نشان دهد. از اين روست كه در آموزه هاي قرآني اين احترام به شكل عملي نشان داده مي شود و تنها در حرف و شعار بسنده نمي شود. احترام به شخص به معناي احترام به عقل و هوش اوست و اين كه از پيشنهادها و آرا و نظريات وي استفاده شود. در داستاني كه قرآن درباره دختران شعيب گزارش مي كند، شيوه درست برخورد با دختران به روشني تبيين مي گردد و احترام واقعي و عملي نشان داده مي شود. حضرت شعيب(ع) هنگامي كه با پيشنهاد به كارگيري حضرت موسي(ع) به دليل قدرت بدني و امانت از سوي دختران رو به رو مي شود، آن را مي پذيرد و نشان مي دهد كه مشاوره با دختران و زنان هنگامي كه با دليل و برهان همراه باشد نه تنها نادرست نيست بلكه امري درست و راست مي باشد. دختران شعيب(ع) به جهت تيز هوشي دريافته بودند كه حضرت موسي(ع) شخصي افزون بر قدرت و قوت بدني كه در مواجه با ديگر چوپانان و آب دهي به گوسفندان نشان داده بود، داراي رفتاري درست مي باشد و فردي امين مي باشد.
آنان در يك گفتگوي كوتاه و برخوردي ساده دريافته بودند كه حضرت موسي(ع) انساني امين مي باشد.(قصص آيات 62تا 92) از ديگر مواردي كه مي توان به آن براي وجوب احترام به دختران تمسك كرد، آياتي است كه در بيان حقوق دختران وارد شده است. در اين آيات بر لزوم حمايت از دختران يتيم و حقوق ايشان تأكيد شده است(نساء آيه721) و حتي در آيات 85و 59 سوره نحل به دفاع از شخصيت و حقوق دختران پرداخته و به شدت كساني كه از شنيدن دختردار شدن خويش چهره كبود و دگرگون مي سازند را سرزنش مي كند كه اين چگونه رفتاري زشت و زننده اي است كه در پيش مي گيرند؟ دختران همانند پسران هستند و از نظر خداوند تفاوتي در ميان ايشان نيست. بنابراين نبايد از شنيدن دخترداري رو سياه كنند و خشمناك گردند و از مردم به جهت اين خبر بگريزد و متواري شود و با خود انديشد كه آيا با خواري او را نگه دارد و يا زنده در گور و خاك كند؟ اين چه حكم و انديشه زشت و ناپسندي است؟ خداوند در آيات 8تا 41 سوره تكوير رفتار زشت اعراب جاهلي را به نقد مي كشد و از اين كه خود را صاحب جان دختران مي شمارند و به خود حق مي دهند كه آنان را بكشند و زنده به گور كنند مورد سرزنش قرار مي دهد و مي پرسد كه جان دختران و حق حيات دختران از آن خداست كه ايشان را آفريده و جان داده است و كسي را نرسد كه اين حق را از ايشان سلب كند و جانشان را بگيرد. آن گاه مي پرسد كه اين دختران را به چه گناهي مي كشند؟ در حقيقت از نگاه قرآن دختر بودن با پسر بودن يكي است و ويژگي دختري موجب نمي شود كه مستحق مرگ شود. اين در حالي است كه اعراب براي دختران و زنان حق حياتي قايل نبوده اند و خداوند با چنين سرزنش و سخنان عتاب آميز مي كوشد تا جايگاه دختران را در نظام آفرينش تثبيت كند و زمينه هاي احترام و بزرگداشت دختران را فراهم آورد. در انديشه و بينش قرآني دختران آن چنان از جايگاه و مقام والايي برخوردار مي باشند كه پيامبر(ص) در مهم ترين مسايل اجتماعي و سياسي آنان را وارد مي سازد و در مسأله مباهله دختر خويش را به همراه مي برد. اين در زماني است كه اعراب دختران را زنده به گور مي كردند و از شنيدن دختر ننگ و عار را در خانه تجسم مي كردند. پيامبر با همراه بردن دختر خويش نشان داد كه دختران در پيشگاه خداوند از چنان مقام و منزلتي برخوردارند كه با دختران مي توان به مباهله رفت و به نام ايشان از خداوند خواست تا دشمنان را نيست و نابود كنند. اين رفتار بيانگر چند مطلب است: نخست اين كه مقام دختر در نظر پيامبر(ص) همانند مقام پسران است؛ دوم اين كه در مسائل مهم و اساسي مي توان از مشاركت ايشان بهره برد هر چند كه اين امور اساسي و مهم در مسايل سياسي و اجتماعي باشد. سوم آن كه دختران در پيشگاه خداوند از مقام و منزلتي برخوردارند كه مي توان به آن قسم ياد كرد و در اموري چون مباهله از اين مقام و منزلت بهره برد.
چنان كه شخص براي شفاعت مي كوشد تا شخصي را كه داراي وجه وجيهي است با خود همراه ببرد. دختران در نزد خداوند از چنين مقامي برخوردارند. چهارم آن كه دختران مي توانند به همراه بزرگ تر خويش در مسايل اجتماعي و سياسي مشاركت فعال داشته باشند.(آل عمران آيه16) از ديگر دلايلي كه بر مقام و منزلت دختران در پيشگاه خداوند اشاره دارد مي توان به آيه 16 سوره آل عمران و آيات 48 و 58 سوره انعام توجه داد كه در آن خداوند بر عدم تفاوت فرزند پسر و دختر در انتساب به عنوان حكمي از احكام اسلام اشاره مي كند. در اين آيات به روشني اشاره مي شود كه فرزند پسري و دختري بي هيچ تفاوتي مي توانند به پدر بزرگ منتسب شود. از اين روست كه فرزندان فاطمه(س) نيز پسران پيامبر(ص) خوانده مي شوند و از آنان به پسران پيامبر(ص) ياد مي شود. از امام موسي كاظم (ع) در ذيل آيه 16 سوره آل عمران نقل شده است كه فرمود: تاويل ابنائنا در آيه امام حسن(ع) و امام حسين(ع) مي باشد.(نور الثقلين ج1 ص 843) در آيه 48 و 58 سوره انعام نيز خداوند حضرت عيسي(ع) را فرزند حضرت مريم(س) را از فرزندان حضرت ابراهيم(ع) مي شمارد كه خود بيانگر آن است كه در انديشه و بينش قرآني هيچ تفاوتي ميان فرزندان دختر و پسر نيست. اين در حالي است كه در جاهليت تنها فرزندان پسري را از نوادگان و فرزندان خويش بر مي شمردند و فرزندان دختري خويش را فرزندان ديگران و پدران ديگر مي شمردند. خداوند در آيه 94 و50 سوره شوري فرزند دختر دادن به افراد را نشانه اي از علم و قدرت خويش بر مي شمارد كه بيانگر نوعي احترام و ارزش گذاري به دختر نيز مي توان برشمرد. به هر حال دختردار شدن متكي بر مشيت الهي است و اين خداوند است كه به هر كس بخواهد دختر و يا پسر مي دهد. خداوند در آيات 53 و 63 سوره آل عمران آن چنان براي دختر ارزش و اهميت قايل مي شود كه خود در نام گذاري وي دخالت مي كند و نامش را مريم مي گذارد. اين در حالي است كه همسر عمران از اين كه دختري زاييده است كه نمي تواند در خدمت خانه خدا باشد اندوهگين بود. خداوند نه تنها اين مسأله را حل مي كند بلكه وي را براي خدمت كاري خانه مي پذيرد تا نشان دهد كه تفاوتي ميان زن و مرد و دختر و پسر براي بندگي نيست هر چند كه به علل شرايط جسمي دختران و زنان از برخي از اعمال معاف شده اند. با اين همه اجازه مي دهد كه دختر عمران اين مسئوليت را بپذيرد. در تحليل قرآني دختر هديه خداوند به انسان هاست و انسان ها مي بايست از اين نعمت خداوند و رحمت وي خشنود شوند. در اين بينش هيچ تفاوتي ميان دختر و پسر از اين جهت نيست و هم دختر و هم پسر به عنوان هديه الهي به بشر مورد تاكيد قرار مي گيرد و خداوند در قرآن از آنان به هبه ياد مي كند.(شوري آيه 94)